پیامک های عاشقانه2


10 - دلم آغوش ممنوعه ای را میخواهد

که

شرعی بودنش را

تنها من میدانم و دلم . . .      فرستنده (دختر نامهربون)



9- ما به جرم با وفایی این چنین تنها شدیم, چون نداریم همدمی بازیچه دلها شدیم.



8-در کویر سبز عشق, این سخن از من بگیر, مرگ تو مرگ من است, پس تمنا می کنم هرگز نمیر تا نمیرم.



7- برای رسیدن به تو بال گشودم  و پرواز کردم اما سقوط تاوان با تو پریدن بود.



6- اینجا در دنیای من, گرگ ها هم افسردگی گرفته اند. دیگر گوسفندی نمی درند. به نی چوپان دل می سپارند و گریه می کنند.



5- چه خوش خیال بودم...

که همیشه فکر می کردم در قلب تو محکومم...

به حبس ابد!!!

به یک باره جا خوردم...

وقتی زندان بان به یکباره بر سرم فریاد زد...

هی...

تو ....

آزادی....!

و صدای گام های غریبه ای که به سلول من می آمد....!



4-یادت باشد دیگر یادت نیستم. گاهی دست خودم را می گیرم... می برم هوا خوری..*یاد* تو که همه جا با من است...

تنهایی هم که پا به پایم می دود...

می بینی...؟

وقتی که نیستی هم جمعمان جمع است...



3-  روحم می خواهد برود...

یک گوشه بنشیند...

پشتش را بکند به دنیا...

پاهایش را بغل کند

و بلند بلند بگوید: من دیگر بازی نمی کنم.



2- بهار بود, تو بودی, عشق بود و امید/ بهار رفت تو رفتی و هر چه بود رفت.



1- تو کی هستی؟

هان!

یادم اومد

تو همونی که روزی با پاهات اومدی و نموندی و رفتی!

و من...

من همانم

که روزی با دلم آمدم

و ماندم و ماندم و ماندم...

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد